عشق من مادر - فدای خاک پای مادر
ساعت 6:39 صبح یکشنبه 86/10/30 بگذار آن باشم که با تو تا آخرین لحظه زندگی خواهد ماند بگذار آن باشم که با صداقت با تو درد دل میکند و با یکرنگی و یکدلی زندگی میکند بگذار آن باشم که دیوانه وار در شهر نام تو را فریاد میزند و آن باشم که برای عشقت: جان خواهد داد بگذار همانی باشم که در شادی هایت میخندد و در غم هایت با تو شریک است بگذار کسی باشم که به داشتن چینین عشقی مانند تو افتخار کند بگذار کسی باشم که وقتی کلمه دوستت دارم را بر زبان می آورد اشک از چشمانش سرازیر شود بگذار همانی باشم که تو میخواهی ، همانی باشم که تو آرزوی آن را داری بگذار کسی باشم که با احساس سخن نگوید ، از ته دل دردش را بگوید و از تمام وجود عاشق و دل شیفته تو باشد بگذار کسی باشم که زمان تنهایی اش تو همان تنهایی او باشی و زمان خوشبختی اش تو همان خوشبختی او باشی بگذار همانی باشم که با باوری عمیق به تو و زندگی نگاه بیندازد و با احساسی پاک عاشق قلب مهربان تو باشد بگذار همانی باشم که بتوانم ستون های استوار زندگی را با محبت و عشق بنا کنم تا تو با آرامش با من زندگی کنی بگذار همانی باشم که تو در رویاها منتظر او ماندی و به استقبال او رفتی بگذار کسی باشم که دیگر به جز تو به کسی دیگر نگاه نکند و تنها تو باشی و قلب مهربانت و یک دنیا عشق در وجودش اینک من با تمام وجودم کاری کرده ام و خواهم کرد که هم تو را به آرزویت رسانده باشم و هم خودم آینده ای خوشبخت را در کنار تو داشته باشم بگذار همانی باشم که دوستش میداری و بگذار همانی باشم که برای عشقش جان خواهی داد که من هم برای عشق تو جان میدهم مادر با همه وجودم دوستت دارم عاشق ات هستم همیشه در قلب منی ¤ نویسنده: میلاد
3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
خانه
:: بازدید امروز ::
:: بازدید دیروز ::
:: کل بازدیدها ::
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ ::
::پیوندهای روزانه ::
:: فهرست موضوعی یادداشت ها::
:: آرشیو ::
:: اوقات شرعی ::
:: لینک دوستان من::
:: لوگوی دوستان من:: |