سفارش تبلیغ
صبا ویژن

میلاد - فدای خاک پای مادر


ساعت 5:35 صبح یکشنبه 86/10/30

وقتی تو نیستی مادر چگونه برای خنده هایم دوباره مهمانی بگیرم؟
وقتی تو نیستی دیگان منتظرم برای همیشه بارانی خواهد شد
و مرغ عشق تنهایی برای همیشه خواندن را از بین میبرد
وقتی تو نیستی هنگام گریه کردنم سر بر شانه های چه کسی بگذارم؟

¤ نویسنده: میلاد

نوشته های دیگران ( )

ساعت 5:34 صبح یکشنبه 86/10/30

فردای منی ای همه دیروز من از تو
ای آنکه دو چندان شده تقدیس زن از تو
روزی که خدا باز مرا زنده بخواهد
باید بدمد در دهنم یک دهن از تو
در جسم تو جاری شده از روح خدایان
یا وام گرفتند خدایان بدن از تو
والاتر از آنی که در این شعر بگنجی
کوچکتر از آنم که بگویم سخن از تو
سر سبز ترین فصل در این زردی پاییز
بگذار بپوشد غزلم پیرهن از تو

¤ نویسنده: میلاد

نوشته های دیگران ( )

ساعت 5:33 صبح یکشنبه 86/10/30

گامهایت، طنین شکفتن را جاری ساخت و دستهایت، چه روشن، تاریکی‌ام را دور کرد.
تو آن صداقت محض هستی
که با تک تک نفس‌هایت، خشکترین دشتها را به سیراب‌ترین بیشه‌ها تبدیل کرد
نگاه آسمانی‌ات ابرها در خود داشت
و من با اندکی درنگ ، زیر قطره‌ قطره باران محبتت، نهری شدم جاری به سوی دریای عشق
برق چشمانت، سیاهی ممتد شبهایم را شکافت.
جوانه امید را بر شاخه کلامت احساس کردم و بر پیشانی اندیشه‌ات قرائت کردم
و تو چه زیبا، گل احساسم را بوستانی کردی و کبوتر جانم را آسمانی
سهم من از خدا توئی

¤ نویسنده: میلاد

نوشته های دیگران ( )

ساعت 5:33 صبح یکشنبه 86/10/30

قسم بر اولین واژه ی هستی
که عشق ودین ومظهرم تو هستی
قسم بر دیدگانت شمع روشن
که هستی- گلی سرور به گلشن
قسم بر ماه و حوری
که تو مملو ز نوری
قسم بر مهر وامید
که تو معدن مهری بی تردید
قسم بر لحظه ی زیبای دیدار
که جانم بر فدایت نیک کردار
قسم بر مستی عاشق پرستان
به کوه وبه باغ و به بستان
قسم بررب بر روز جوشش
براین پروردگار خوش افرینش
که هرچه ازاوست دارم
مادر دوستت دارم
****

¤ نویسنده: میلاد

نوشته های دیگران ( )

ساعت 5:31 صبح یکشنبه 86/10/30


پاکی قدمش

صفای وجودش
 
سنگی و سکوتش
 
نجابت غرورش
 
و من تنها مادر میخواندمش

¤ نویسنده: میلاد

نوشته های دیگران ( )

ساعت 8:29 عصر چهارشنبه 86/10/26

- یک بابایی رو می‌خواستند تو آذربایجان اعدام کنند.  بهش می‌گند: ‌چون تو اینجا غریبه هستی و مهمان ما به حساب میای، ما بهت یک تخفیف میدیم، تو حق داری نوع مرگت رو انتخاب کنی.  یارو هم اتاق گاز رو انتخاب میکنه.  خلاصه میگیرند میبرنش تو یه اتاقی، یارو نگاه میکنه میبینه اتاقه سقف نداره! می‌زنده زیر خنده، میگه: هِهِه! اتاق گاز ترکا رو ببین!  ترکا بهش میگن:‌بخند! ‌وقتی کپسولای گاز افتادند رو سرت، اونوقت می‌فهمی!

- ترکه و اصفهانیه و قزوینیه رو میخواستن اعدام کنند. به اصفهانیه میگن: چه جور میخوای اعدامت کنیم؟ میگه: با چوبه دار. میان اعدامش کنن یه دفعه طناب دار پاره میشه. قانون اعدام هم این بوده که اگه طناب پاره شه دیگه یارو بخشیده میشده. خلاصه ولش می‌کنند بره پی کارش. بعد میرسن به قزوینیه. بهش میگن تو رو با چی اعدام کنیم؟ میگه با گیوتین. اینم تا میان اعدام کنن یه دفعه وسط راه گیوتین گیر میکنه و پایین نمیاد. خلاصه  قزوینیه هم بخشیده میشه. نوبت ترکه میشه، ‌بهش میگن: تو دوست داری چطوری اعدام شی؟ میگه: والله طناب دارتون که پاره میشه، گیتینتون هم که خرابه،‌مارو تیربارون کنین!

- ترکه زنش گم شده بوده، میره به کلانتری اطلاع میده. افسره نگهبان ازش می‌پرسه: خوب مشخصات خانمتون چیه؟  ترکه میگه: یعنی چی؟ مشخصات چیه؟! افسره بهش میگه: ببین، مثلا خانوم من قدش بلنده، موهاش بوره، چشماش آبیه روشنه. ترکه میگه: خوبه همینو بدین!

- رشتیه میرفته کلاس غیرت ترکها. نصفه شب خانمش بلند میشه، میگه: خانم جان! اینوقت شب کجا میری؟ میگه: میرم دستشویی. میگه: نمیخواد، بشین خودم میرم!

- یه ترکه داشت با کایت پرواز می کرد. یک کلاغ از بغلش رد شد و گفت: به حق چیزای ندیده، من کرکس دیده بودم ولی خرکس ندیده بودم!

- یارو ترکه هی می‌نشست و با گریه و زاری دعا می کرد و می گفت: یا امام رضا قربونت برم، یه کاری کن من توی مسابقه ارمغان بهزیستی صد میلیون تومن برنده بشم…یک شب امام رضا اومد به خواب زن ترکه و بهش گفت: برو به این شوهرت بگو این که این همه گریه و دعا می کنه آخه بره حداقل یک کارت ارمغان بخره که من برنده‌اش کنم!

- به یک ترکه گفتن :تو که این همه کارت ارمغان بهزیستی میخری اگه زد و توی صد سالگی‌ات صد میلیون تومن بردی، با اون پول چیکار می کنی؟ گفت: میدم صد هزارتا توالت باهاش بسازن. گفتن: این همه توالت برای چی؟ گفت: برای اینکه همه بیان و بشاشن تو شانس من که تو صد سالگی برنده شدم.

- یه لره از روستا اومده بود تهران. اون بیچاره که تا اون موقع توی روستاشون دختر قشنگ یا چیزی ندیده بود، تا یک دختر خیلی خوش تیپ تهرانی از بغلش رد شد و بوی عطر اون مستش کرد، با حسرت به خودش گفت: ای قوربانش برم اگه چوسش اینه، پس گوهش خوردنیه!

- یارو لره اسمش یوسف بود. شب دیر وقت اومد خونشون و چون نخواست مزاحم خواب بچه هاش بشه، چراغ را روشن نکرد و مثل همیشه رفت سراغ جایی که می دونست زنش می خوابه، سرش را گذاشت و خوابید دست بر قضا زنش اون شب جایش را عوض کرده بود و سر و ته خوابیده بود و چون آن شب لوبیا خورده بود، هی ازش باد بی صدا خارج می شد. لره که فکر می کرد سرش پهلوی سر زنش است، با خود گفت: ای قوربان این زن برم که اینقده منو دوست داره که حتا توی خواب هم منو صدا می کنه و هی میگه: یوفس…یوفسسس…

- ترکه پیراهن مشکی پوشیده بود. گفتند: خدا بد نده چی شده؟ گفت: انگشت بابام رفته زیر تریلی! گفتند: خب این که پیراهن مشکی پوشیدن نداره! گفت: آخه انگشت بابام توی دماغش بوده.

- ترکه رفت ساندویچی و گفت: داداش یه همبرگر بده با دوتا از اون نوشابه زرد بزرگها. بعد از اینکه ساندویچ و نوشابه هایش را خورد و رفت برای حساب، دید صاحب مغازه خیلی گران حساب می کند، با عصبانیت گفت: مگه دو تا نوشابه چنده؟ یارو خندید و گفت: داداش اونی که تو خوردی نوشابه نبود، روغن مازولا بود!

- ترکه دوتا پیراهن مشکی روی هم پوشیده. گفتند: چرا دوتا پیراهن مشکی روی هم پوشیدی؟ گفت: آخه مامان و بابام دوتاشون با هم توی تصادف مرده اند.

- به ترکه پول دادند و گفتند: برو یک روزنامه کیهان یا اطلاعات بخر. بعد ازیک ساعت دیدند همشهری سر یک خر رو گرفته و با خود می آورد. با تعجب پرسیدند: تو رفتی کیهان بخری این چیه؟ گفت: راستش کیهان و اطلاعات نبود، منم « همشهری» خریدم.

-یارو یه سیاهپوست را دید و بهش گفت: آقا ببخشین، شما شب هستین؟ سیاهپوسته هم یک چک آبدار زد توی گوشش. یارو با خودش گفت: عجب شب بدی بودها!

- یارو یه سیاهپوست را دید و بهش گفت: آقا ببخشین شما شب هستین؟ سیاهپوسته گفت: نه! یارو با خودش گفت: آهان پس برقش رفته!

- به ترکه گفتند: سلام. گفت:هان؟ گفتند: نگو هان ، بگو علیک سلام گفت: آهان.

- ترکه رفت توی یک طویله که پر بود از خر و الاغ. با خودش گفت: عجب آینه کاری قشنگیه ها!

- آبادانیه میرسه به رفیقش، میگه: کاکا شنیدی آبادان 12 ریشتر  زلزله اومده؟! رفیقش میگه: ای بابا، یعنی آبادان با خاک یکسان شده؟ آبادانیه میگه: په! چی میگی کاکا! مگه بچه‌ها گذاشتن!؟

- لره با هواپیما میاد تهران، تو فرودگاه به رفیقش میگه: اگه میدونستم اینقدر نزدیکه با ماشین میومدم!

- ترکه میره خواستگاری، بابای دختره ازش میپرسه: شما شغلتون چیه؟  ترکه میگه: قازی! باباهه حال میکنه، میگه: کدوم شعبه؟ ترکه میگه: ایلده ایران قاز!

- یه ترکه برای خرید عروسی میره کفش فروشی، به کفاشه میگه یه کفش عالی میخوام. کفاشه میگه: یه کفش بهت میدم تو کل ایران لنگه نداره! ترکه داد میکشه: آخه مرد حسابی با یه لنگه کفش که جلو مهمونا آبروم میره!

- به ترکه میگن شما آشغالاتون رو تو چی میریزید؟ میگه لای نون! میگن لای نون؟ میگه نمیدونم لای نون یا نای لون!

- لره رو میفرستن جبهه، بعد شیش هفت ماه برمیگرده، در میزنه، داداش کوچیکش با یک تپه  ریش درو وا میکنه! لره هول میکنه، میگه: چی شده!؟ ننه مرده.. بوا مرده؟! داداشش هیچی نمیگه، فقط یک نگاهِ معنی داری بهش میندازه و میره تو. لره میره تو میبینه داداش بزرگش هم تا زیر گردن ریش گذاشته! بدبخت پاک شلوارشو خیس میکنه، میگه: اصغرجون، تورو خدا بگو چی شده؟! کی مرده؟!  داش اصغر هم یک نگاه به لره میکنه و از اتاق میره بیرون. لره بدبخت سراسیمه میره تو اتاق باباش، میبینه ریش باباش رسیده تا دم نافش! لره دو دستی میزنه تو سرش، میگه: بوا... بگو آخه چه بلایی سرمون اومده؟ ننه مرده؟!  باباش میگه: ای کاش ننت مرده بی... کاش بوات مرده بی... پسر آخه این ریش تراشو چرا بردی؟!

- ترکه میره مرغداری، جو میگیردش... تخم میکنه!

- فرمانده به سربازاش میگه: توی همین خیابون پاسداری بدین. از ساعت 9 شب به بعد هم هر کس رو که دیدید با تیر بزنید چون حکومت نظامیه، فهمیدین؟ همه می‌زنند بالا و فرمانده تا میاد بره سوار ماشینش بشه صدای تیر می‌شنوه. بر می‌گرده و می‌بینه یکی از سربازهای ترک یک بنده خدایی رو کشته. می‌گه: احمق بیشعور... مگه من نگفتم بعد از ساعت 9 تیر اندازی کنین؟ الان که ساعت 6 است. سربازه می‌گه: ایلده قربان یه آدرسی رو پرسید که تا ساعت 11 شب هم پیداش نمی‌کرد!

- به یه ترکه می‌گن: خر عاقلتر است یا گاو؟ می‌گه: خوب معلومه دیگه گاو! می‌گن چرا؟ می‌گه: ایلده وقتی گاو می‌خواد از اینطرف جاده بره اونطرف اول یه نگاه به اینطرف می‌کنه بعد یه نگاه به اونطرف می‌کنه بعد از جاده رد می‌شه. ولی خر... عین گاو سرشو می‌اندازه پایین و از جاده رد می‌شه!

- یک سوسکه مست میکنه، شب میره بغل دمپایی میخوابه!

- ترکه میره صدا و سیما تست دوبلوری بده، خلاصه میشینه اون پشت و مسئول اونجا میگه شروع کن. ترکه میگه:  پدر هانا:  هانا بیا شامتو بخور . مادر هانا: هانا بیا شامتو بخور. برادر هانا: هانا بیا شامتو بخور! جناب مسوول شاکی میشه، میگه: برو بیرون آقا وقت مارو نگیر! ترکه میگه: آخه چرا!؟ یارو میگه: مرتیکه ابله، هانا اصلاٌ پدر مادر نداره! ترکه میگه: آقا تورو جون بچه‌هات یک فرصت دیگه به من بده. خلاصه راضی میشه. باز ترکه میره پشت دستگاه، میگه: خانواده دکتر ارنست...  دکتر ارنست: هانا بیا شامتو بخور!

- آبادانیه رو برق میگیره، میگه: ولک ولم کن تا ولت کنم!

-  از رشتیه میپرسن: از زنت میترسی؟ میگه: من؟! ...مـــن؟! ...مـــــن؟!... عین سگ!

- ترکه میخواسته یک کبریت سوخته رو روشن کنه، (طبعاً) هرچی میزده کبریت مادرمرده روشن نمیشده. رفیقش بهش میگه: بابا خوب شاید کبریتش خرابه! ترکه میگه: نه بابا، ایلده همین پنج دقیقه پیش روشن شد!

- کچله میرسه سلمونی، تا از در میره تو همه میزنن زیر خنده... کچله هم میگه: چیه؟ اومدم آب بخورم!

- ترکه داشته با بچش گرگم به هوا بازی میکرده، یهو جو میگیردش بچشو میخوره!

- از ترکه میپرسن: میگذاری پسرت بره دانشگاه؟  ترکه میگه: آره، به شرطی که به درسش لطمه نزنه!

- آبادانیه نشسته بوده وسط صحرا، داشته فکر میکرده. بعد یک مدت یک آبادانیه دیگه میاد، بهش میگه: ولک برو یکم اونورتر، جا باز شه ماهم بشینم!

- ترکه قدش کوتاه بوده، کلش بو جوراب میداده!

- ترکه می‌ره انگلیس. صبح پاشد با زنش رفت بیرون توی خیابون. یه مرده از کنارشون رد شد و گفت: «گود مورنینگ سر». ترکه جواد داد: «سر مورنینگ گود»! زن ترکه پرسید اوا آقا جعفر چی شد؟ ترکه گفت هیچی! این یارو انگلیسیه گفت: «سلام علیکم» و منم بهش گفتم: «علیکم سلام»!

- دو تا ترکه میرن سوراخ لایه اوزن رو بدوزن، خودشون میمونن اونور!

- ترکه میره دیسکو همه پولاش رو شاباش میده!


¤ نویسنده: میلاد

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:32 صبح چهارشنبه 86/10/26

- ترکه پسرش رفته بوده زیر ماشین، با سنگ میزنه درش بیاره!

- به ترکه میگن با صداقت جمله بساز،میگه: داشتم با تلفن صحبت میکردم یهو صدا قطع شد!

- ترکه به دوستش میگه: اصغر، قربون دستت، برو عقب ماشین ببین چراغ راهنما ماشین کار میکنه یا نه. اصغر میره عقب ماشین، میگه: کار می‌کنه، کار نَمی‌کنه، کار می‌کنه، کار نَمی‌کنه...!

- به ترکه میگن سه تا میوه نام ببرکه با سین شروع بشه میگه: سیب، سیر، سحر! میگن: سحر که میوه نیست؟! میگه: نمیدونی چه هلوییه!

- ترکه میره شکار خرگوش، صدای هویج در میاره!!

- ترکه زنگ میزنه خونه رفیقش میگه: غضنفر! من لهجی دارم؟ رفیقش میگه: آره!‌میگه: پس گحط کن دوباره میگیرم!

- اواهه میخوره زمین، میگه: اِوا! تو هم جاذبه!

- ترکه با ماشین میره تو دره، بهش میگن: چی شد بابا؟ چرا افتادی تو دره؟ میگه: والله ما داشتیم تو جاده با ماشین میرفتیم، هی جاده پیچید، من پیچیدم، ‌دوباره جاده پیچید، باز من پیچیدم،‌یهو جاده پیچید، من نپیچیدم!

- ترکه و زنش دعواشون شده بوده، ‌با هم حرف نمی‌زدند. زن ترکه وقتی شب میره بخوابه، یک یادداشت برای ترکه می‌گذاره که: منو فردا ساعت 6 بیدار کن. صبح زنه ساعت 10 از خواب پا میشه، ‌می‌بینه ترکه براش یک یادداشت گذاشته که: پاشو زنیکه خر! ساعت شیشه!

- ترکه از ساختمون ده طبقه میفته پایین، همه جمع میشن دورش، ازش میپرسن: آقا چی شده؟ میگه: والله منم تازه رسیدم!

- ترکه میفته تو جزیره آدم خورا، آدم خورا می‌گیرنش، رئیسشون میگه: اینا رو پوستشون رو میکنیم باهاش قایق درست میکنیم. ترکه هم یه چاقو ور میداره می‌گذاره رو شکمش، میگه: جلو نیاید وگرنه ‌قایقتونو سوراخ میکنم!

- تلویزیون داشته گل خداداد عزیزی رو به استرالیا نشون میداده، ترکه تماشا می‌کرده. دو سه بار که صحنه آهسته گل رو نشون میدن، ترکه شاکی میشه، میگه: ‌حالا اونقدر نشون بده تا اون دروازه بان بگیردش!

- ترکه خودشو دار می‌زنه، بعلت ضربه مغزی می‌میره!  میان می‌بینند با کِش خودشو دار زده!

- یه جایی جشن بوده، ترکه همینجوری میره تو و شروع میکنه به رقصیدن و بخور بخور. یکی ازش میپرسه: ببخشید! شما رو کی دعوت کرده؟ ترکه میگه: من از خونواده عروسم. یارو میگه: ببخشید، ولی اینجا جشن تولده!

- ترکه تو مسابقه بیست سوالی شرکت میکنه، قبلش بهش میگن جواب بیسکویته، ولی تو همون اول نگو، اولش یه چند تا سوال کن که ضایع نشه. ترکه میگه باشه و میره تو مسابقه، میپرسه: آقا، یک کویته؟! یارو میگه: نه. میگه: دوکویته؟ همینجوری میگه تا میرسه به نوزده کویت! یارو میگه: من یه راهنمایی بهتون میکنم، با چایی هم میخورنش. ترکه میگه: آاااهان پس بگو، ‌قنده؟!

- یارو زبونش میگرفته میره داروخونه میگه: آقا اشپیل داری؟ میگه: اشپیل دیگه چیه؟ میگه: بابا اشپیل دیگه. یارو میگه: یعنی چی؟  درست تلفظ کنین من بفهمم. یارو میگه: بابا جان اشپیل، دیگه! یارو میگه: آقا من که نمیفهمم شما چی میگین، بگذارین به همکارم بگم شاید اون بفهمه. رفیق یارو هم زبونش میگرفته، میاد. بهش میگه: آقا اشپیل دارین، یارو هم میره براش یه چیزی میاره بهش میده و میره، بعد همکارای یارو ازش میپرسن: این چی میخواست؟ میگه: اشپیل! میگن: بابااین اشپیل دیگه چه کوفتیه!؟ اصلاً برو یکم از این اشپیل ور دار بیار ببینیم چیه. یارو میره و بر میگرده میگه: اشپیل تموم شد!

- عربه میره مغازه با لهجه میگه:‌آقا رُبععع دارین؟ یارو میگه:‌داریم، ولی نه به این غلیظی!

- ترکه زنگ میزنه خونه دوست دخترش، میگه: عزیزم من لهجه دارم؟ دختره میگه: آره. ترکه میگه: پس من قطع میکنم دوباره میگیرم!

- ترکه زنگ میزنه خونه دوست دخترش، باباش ور میداره، هول میشه میگه: ببخشید توپمون افتاده!

- شیره‌ایه میخواسته تاکسی بگیره، ‌به یک تاکسی میگه: مُشتقیم! تاکسیه،‌پنج متر جلو تر نگه میداره. یارو میگه:‌ای بـابـا! من که می‌خواستم اونجا پیاده شم!

- ترکه تو مسابقه بیست سوالی شرکت میکنه، قبل از مسابقه بهش میگن: ببین جواب ژاندارمریه ولی همون اول نگی که ضایع بشه، یه چند تا سوال اولش بکن بعد جوابو بگو. مسابقه شروع میشه، ترکه میپرسه: جانداره؟
 مجریه میگه: نه. ترکه میگه: مِریه؟ میگه: نه. ترکه میگه: جاندارمریه؟

-از ترکه میپرسن اسم کوچیک فردوسی چیه؟میگه: میدان!!

- ترکه تو اتوبوس واستاده بوده، یهو میبینه بند کفشش بازه. به کنار دستیش میگه: آقا قربون دستت، ‌یک دقیقه این میله رو نگردار من بند کفشم رو ببندم!

- یارو ترکه تو جبهه پشت ضد هوایی بوده میزنه یه هواپیما رو میندازه. خلبانه با چتر نجات میپره بیرون، ترکه میگه: بچه‌ها در رین صاحابش اومد!

- عربه هی میگوزیده، بعدش یک لیوان آب میخورده. ازش میپرسن: چرا هی بعد از گوزیدن آب میخوری؟ میگه: ولک، اگه آب نخورم که گرد و خاک میشه!
- ترکه میره راهپیمایی، می‌بینه شلوغه برمیگرده!

- ترکه 19 تا بچه داشته،‌بهش میگن: چرا یک بچه دیگه نمیاری، رُند شه؟! میگه: فرزند کمتر، زندگی بهتر!

- ترکه میره کله پاچه فروشی، یارو بهش میگه: قربون چشم بگذارم؟ ترکه میگه: نه آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم!

- دو تا ترکه میرن یک رستوران کلاس بالا، ‌دو تا کوکا سفارش میدند‌، بعد هم یکی یک ساندویچ از کیفشون درمیارند، ‌شروع می‌کنند به خوردن. گارسونه میاد میگه: ‌ببخشید،‌شما نمی‌تونید اینجا ساندویچ خودتونو بخورید. ترکا یک نگاهی به هم می‌کنند، ‌ساندویچاشونو باهم عوض می‌کنند!

- ترکه 10 تومن میندازه تو صندوق صداقات، هنوز دوقدم رد نشده بوده،‌یک ماشین میزنه بهش، درب و داغونش میکنه. همون وقت یک بابای دیگه‌ای داشته یک پولی مینداخته تو همون صندوق، ‌ترکه با حال زار پامیشه، ‌میگه: آقا پولتو اونتو ننداز، اون صندوقش خرابه!

- ترکه زنگ میزنه خونه دوست دخترش،‌بابای طرف گوشی رو برمیداره، هول میشه میگه: ‌ساعت شانزده و پنجاه و چهار دقیقه!

- کرده تو کردستان پونزده نفرو می‌کشه، تو دادگاه به حداکثر مجازات محکوم میشه. می‌گیرن شلوارشو درمیارن،‌پاش استرچ می‌کنند!

- مامانه داشته واسه بچش لالایی میخونده. بعد از یه ربع، بچهه میگه: خوب مامان خفه شو میخوام بخوابم!

- لره ساعت خریده بوده، رفیقش هی ازش میپرسید ساعت چنده. آخرش لره شاکی میشه، میگه: حالا آنقدر بَپِرس بَپِرس تا بَرینی توش!

- ترکه میخواسته هواپیما بدزده، میره تو کابین خلبان، تفنگ میگذاره رو شقیقه خلبان، میگه: یا میری آمریکا یا...بوم!

-به ترکه میگن با اسدا.. جمله بساز،میگه:این انگشت رو میبینی اصا دولا نمیشه!!

- به لره میگن چندتا تن ماهی  نام ببر، میگه: تن شیلانه، تن جنوب، تن سیکارو، تن چابهار، تن پیر، تن پیغمبر، ‌تن هر کی دوست داری دست از سر ما بردار!

- ترکه میره رستوران سفارش چلوکباب میده، گارسون میپرسه: برگ باشه یا کوبیده، ترکه میگه: اونش به تو مربوط نیست!!

-به ترکه میگن با کنگو جمله بساز، میگه: این کارو نکن گو!!

- ترکه میخواسته خودکشی کنه یه تیر به مغز خودش شلیک میکنه، نیم ساعت بعد میمیره! از همه دنیا دانشمندا جمع می‌شن که ببینید قضیه این چی بوده، ‌بعد از دوسال تحقیق می‌فهمند که تیره تو این مدت داشته دنبال مغزیارو میگشته!

- به ترکه میگن اگه همه دنیا رو بهت بدن چی کار میکنی؟‌میگه: میفروشم میرم خارج!

- یه یارو میره زیر غلطک، ترکه میره خبر مرگش رو به خانوادش بده. میره در خونشون به پسر یارو میگه: بابات چه جوری بود؟ میگه: دراز وباریک. ترکه میگه: حالا دیگه صاف وپهنه!

-ترکه مجرم بوده، محکوم به اعدام میشه، میگه: آخه چرا میخوایید منو اعدام کنید؟ میگن: برا اینکه بقیه درس عبرت بگیرن،ترکه میگه: نمیشه بقیه رو اعدام کنین تا من درس عبرت بگیرم؟!

- به ترکه میگن با رضا جمله بساز، میگه: من و حسن و حسین رفتیم پارک. میگن: پس رضاش کو؟ میگه: آخه رضا کارداشت، نیومد!

- ترکه داشته بالای یک ساختمون پنجاه طبقه کار می‌کرده، یهو یکی ازون پایین داد میزنه: هوی غضنفر!
 خونتون آتیش گرفته،‌زن و بچت سوختن،‌مردن! ترکه هم میگه: دیگه این زندگی برای من معنی نداره، خودشو ازون بالا پرت میکنه پایین. همینجور که داشته می‌افتاده،‌یهو به خودش میگه: اِااه.. من که بچه ندارم! دوباره یخورده میره، یهو میگه: اِاِاه.. منکه زن ندارم! میرسه نزدیکای زمین،‌میگه: اِاِااه..! منکه غضنفر نیستم!

- ترکه تلویزیونشون روشن نمیشده، میزنه کانال دو، هُل میده!

- ترکه سوار یه خره عکس میگیره. عکس رو میفرسته برای مادرش،‌زیر عکسه مینویسه: سلام بر ننم،‌بالایی منم!

- دو تا لره با هم میرن هتل، ‌یکیشون رفته بوده توالت فرنگی،‌یه دفعه اون یکی سرمیرسه، میگیره میزنه دهن یارو رو سرویس میکنه. ملت همه جمع میشن، ‌میگن: چی شده؟ چرا این بدبخت رو میزنی، ‌مگه چیکار کرده؟ میگه: مُو دو روزه داُرم از ای چشمه اُو‏ْ مخورم، ای اومد ریده مینِش!

- ترکه دو تومنیش میفته تو جوب، یه پنج تومنی از تو جوب ور میداره، سه تومن میندازه تو جوب!

- عربه میگوزه، کونش رگ به رگ میشه!

- ترکه داشته میرفته ماشین بخره،‌زنش ازش می‌پرسه: داری کجا میری؟ میگه: دارم میرم ماشین بخرم. میگه: ایشاالله بگو. ترکه میگه: برو بابا دلت خوشه! ماشین خریدن که ایشاالله گفتن نداره. از قضا میره تو راه پولشو میدزدن. دست از پا دراز تر بر میگرده خونه‌، در میزنه. زنش میگه: کیه؟ ‌میگه: ایشالله منم!

- ترکه میفته تو جوب زنگ میزنه، عربه میره در رو باز میکنه!

- به عربه میگن تو چقدر خری! میگه: آقام معرکس!

- به ترکه میگن خر بهتره یا گاو میگه: گاو.. میگن چرا؟ میگه:‌آخه آدم خوب نیست از خودش تعریف کنه!

- ترکه نشسته بوده تو تاکسی که یک زنه خیلی چاق سوار میشه. ترکه برمی‌گرده به زنه میگه: می‌بخشید خانم، اسم شما چیه؟ زنه با عشوه ‌میگه: غنچه! ترکه میگه: وای تو باز بشی چی میشی؟!

- ترکه میره نونوایی، هیچکی هم تو صف نبوده، میگه: آقا دو تا نون بده. شاطره با خودش میگه این بابا ترکه، بگذار یکم سرکارش بذاریم! میگه: آقا نوبتو رعایت کن، برو آخر صف وایسا!  ترکه یکم نگاه میکنه‌میبینه کسی نیست، ‌دوباره میگه: برادر دو تا نون بده، ‌چرا اذیت میکنی؟  دوباره شاطره میگه: ‌بابا این همه آدم تو نوبته، برو ته  صف وایسا! ترکه شاکی میشه، یه سنگ ور میداره میزنه سر تا سر شیشه مغازه  رو  میشکنه. شاطره داد می‌زنه: هوی! شیشه رو چرا میشکنی!؟ ترکه میگه: این همه آدم اینجا وایسادن، چرا خر منو چسبیدی؟!

- ترکه ده هزار تومن تو جیبش بوده  می‌خواسته بره عرق بگیره.  تو راه نیرو انتظامی رو میبینه، پولا روپرت میکنه تو جوب!

- ترکه چراغ علاالدین پیدا میکنه، شروع میکنه تمیز کردنش که یه دفعه غوله از توش در میاد و میگه: من غول چراغم هرچی میخوای آرزو کن تا برات برآورده کنم! ترکه هم ازون حزبلای تیر بوده، میگه: برو قدس رو آزاد کن! غوله میگه: بابا دمت گرم! ما رو با این اسرائیلیا در نیانداز، اینا خطرناکن، بمب اتمی دارن، آمریکا پشت سرشونه، سر جدت یه چیز دیگه بگو! ترکه یکم فکر میکنه، میگه: باشه، ‌بیا یه کاری کن دیگه به ما ترکا نگن خر! یهو غوله شروع می‌کنه بند و بساطش رو جمع  جور میکنه که بره، ترکه بهش میگه: هوی! کجا داری میری؟! میگه: قربونت! میرم همون قدس روآزاد کنم!

- ترکه میره کتابفروشی میگه: آقا کتاب ترکها آدم میشوند رو دارین!؟ یارو میگه: نه آقا ما کتاب تخیلی نداریم!


¤ نویسنده: میلاد

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:27 صبح چهارشنبه 86/10/26

- ترکه داشته رادیو پیام گوش میداده،‌گزارشگره میگفته: راه بهارستان به امام حسین بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسین بسته‌است... ‌ترکه میگه:‌باشه بابا بستس که بستس، دیگه چرا هی به امام حسین قسم میخوری؟!

- ترکه یه تیکه یَخو گرفته بوده بالا، ‌داشته خیلی متفکرانه بهش نگاه می‌کرده. رفیقش ازش میپرسه: چیرو نگاه میکنی؟ ترکه میگه: ایلده ازش آب میچیکه ولی معلوم نیست کجاش سوراخه!

- به ترکه میگن یک معما بگو، میگه اون چیه که زمستونا خونه رو گرم میکنه تابستونا بالای درختو؟! یارو هرچی فکر میکنه جوابشو پیدا نمیکنه، میگه: نمیدونم، حالا بگو چیه؟ ترکه میگه بخاری!  یارو کف می‌کنه، میگه: باباجان بخاری زمستونا خونه رو گرم میکنه ولی تابستونا چه جوری بالای درختو گرم می‌کنه؟  ترکه میگه: بخاریِ خودمه دوست دارم بگذارمش بالای درخت!

- لره توی اتوبوسِ تهران-خرم‌آباد نشسته بوده، میره به راننده میگه: آقای راننده واسه کی داری رانندگی می‌کنی؟! اینا همه خوابن!

- ترکه با چند تا رشتیه نشسته بودن داشتن جوک می‌گفتن، رشتیا برای ترکا جک میگن، نوبت ترکه که میشه،‌تا میاد بگه: یه روز رشتیه... همه بهش میگن بشین بابا نمیخواد بگی! دوباره یه دور میزنه میرسه به ترکه، باز تا میاد بگه: یه روز یه رشتیه... میپرن وسط حرفش،  نمیذارن بگه. بار بعد که نوبت میرسه به ترکه، میگه: یه روز یه ترکه داشته میرفته با سر میخوره زمین! همه رشتیا میخندن بعد ترکه میگه: ‌ولی وقتی بلندش میکنن میبینن رشتی بوده!

- ترکه زنگ میزنه خونه دوست دخترش، بابای دختره گوشی رو ور میداره. ترکه میگه: ببخشید غزال خونست؟!‌باباهه هم شاکی میشه فحش  میکشه به ترکه! چند روز بعد دختره ترکه رو تو خیابون میبینه،‌میگه: ‌بابا چرا ضایع بازی  در میاری؟!  وقتی بابام ور میداره، ‌یه چیزِ بی‌ربط سر هم کن بگو. ترکه هم میگه ‌باشه. دفعه بعد که زنگ میزنه، باز باباهه گوشی رو ور میداره.‌ترکه هول میشه، میگه: ببخشید اونجا میدون انقلابه؟! یارو میگه: آره چی کار داشتی؟!  میگه: ببخشید، غزال خانم هستن؟!

- یک سال، یک ماه از محرم گذشته بوده ولی هنوز تو شهر صدای سینه‌زنی میومده. مردم میرن پی ماجرا، میبینن دسته ترکها تو کوچه بن بست گیر کرده!

- به ترکه میگن چرا ترک شدی؟!‌میگه: ایلده جوون بودیم، ایمکانات کم بود، پیش اومد دیگه!‌میپرسن: پس چرا لر نشدی؟ میگه: نه بابا، دیگه اونقدرها هم ایمکانات کم نبود!

- از یه نفر میپرسن کدوم اختراع برای جبران اشتباهات بشر ساخته شده؟میگه:محضر طلاق!!

- ترکه با زنش رفته بوده سینما، تو فیلم یهو یه گاوه شروع می‌کنه دویدن طرف تماشاچیا. ترکه یهو میپره زیر صندلی، زنش میگه: ‌بابا خجالت بکش! این فیلمه. ترکه میگه: زن! من و تو می‌دونیم فیلمه، گاوه که نمی‌دونه!

- ترکه می‌خواسته گردو بشکنه، گردو رو میگذاره زیر پاش، با آجر میزنه تو سرش!

- ترکه میره آمریکا پیش رفیقش. از قضا همون موقع کنسرت ابی بوده، رفیقش میگه پاشو بریم یک حالی بکنیم. جلو در سالن، یک بابایی واستاده‌بوده سی‌دی‌می‌فروخته، ‌هی داد می‌‌زده: ‌سی‌دی ابی، سی‌دی‌ابی. ترکه یک نگاهی به یارو می‌کنه، به رفیقش میگه: ببین توروخدا مردم چه خنگن! این یارو این همه سال تو آمریکا بوده،‌هنوز اِی بی سی دی رو یاد نگرفته!

- ترکه میره ساندویچی، میگه: ببخشید بندری دارید؟ یارو میگه: بعله. ترکه میگه: پس قربون دستت، ‌بگذار یک حالی بکنیم!

- وسط اردبیل یه چاهی بوده، ‌هی ملت می‌افتادن توش،‌زخم و زیلی می‌شدن. میان تو شهرداری یک جلسه برگذار می‌کنن که واسه این مشکل یک راه حلی پیدا کنن.  یکی از مهندسا پا میشه میگه: یافتم! ما یک آمبولانس می‌گذاریم بغل این چاه، ‌هرکی افتاد توش رو سریع ببره بیمارستان. ملت همه هورا می‌کشن..آفرین! ایول! دمت گرم!‌یک مهندس دیگه پا میشه میگه: الحق که همتون نفهمید!‌آخه اینم شد راه حل؟! ملت میگن، خوب تو میگی چی‌کار کنیم؟ یارو میگه: بابا تا اون آمبولانس طرف رو برسونه بیمارستان، که بدبخت جون داده. ما باید یک بیمارستان کنار این چاه بسازیم، که همه بهش سریع دسترسی داشته باشن! ملت دیگه خیلی حال می‌کنن، کف می‌زنن سوت می‌کشن، که ایول بابا تو چه مخی داری!‌یهو یه مهندس دیگه پا میشه میگه: الحق هرچی بهمون میگن خر، حقمونه! آخه این شد راه حل؟! این همه خرج کنیم یک بیمارستان بسازیم کنار چاه که چی بشه؟ مردم تعجب می‌کنن،‌میگن: خوب تو میگی چیکار کنیم؟ یارو میگه: بابا این که واضحه، ما این چاهو پر می‌کنیم، میریم نزدیک یک بیمارستان یک چاه می‌زنیم!

- ترکه میره حموم، آب جوش بوده با نعلبکی دوش میگیره!

- عربه میره داروخونه میگه:‌ولک هزار تا میخ داری؟! یارو میگه: ‌نه. دوباره فردا میاد میگه: ولک هزار تا میخ داری؟! باز یارو میگه: نه برادر، ‌اینجا داروخونس، میخ فروشی که نیست! هی چند روز این اتفاق میفته، یارو با خودش میگه:‌بگذار برم هزار تا میخ بخرم‌،‌یه سود حسابی بکنم. فرداش دوباره عربه میاد میگه:‌ولک هزار تا میخ داری؟! یارو میگه:‌آره، 3 تا کارتون میخ می‌گذاره جلو عربه... عربه یک نگاه می‌کنه میگه::‌اََاَ....ه!  ولک توچقدر میخ داری!

- ترکه وزیر مخابرات میشه بعد از یه هفته مخابرات ورشکسته میشه! از طرف دولت هیئتِ تحقیق تشکیل‌میدن، می‌بینن برای رفاه حال جامعه ورداشته همه گوشی‌های ‌تلفنای همگانی رو بیسیم کرده!

- ترکه میره ساندویچ‌فروشی ، ‌میگه: ‌قربون دستت یه بندری بذار صداش رو هم زیاد کن حال کنیم!!
- به ترکه میگن چند تا بچه داری؟ میگه 2 تا . می‌پرسن: کدومش بزرگتره؟ میگه: خوب اولیش!

- ترکه میره ماه عسل، یادش میره زنش رو ببره!

- ترکه دوتا دزد می‌گیره، زنگ می‌زنه به 220!

- از ترکه میپرسن آرزوت چیه؟ میگه:‌کاشکی تبریز پایتخت بود! میگن: چرا؟! میگه: آخه اون وقت به مامیگفتن بچه تهرون!

- اردبیل زلزله میاد،‌ترکه زنگ میزنه مسئولیتش رو بر عهده میگیره!

- ترکه کنار یه چاهی وایساده بوده، هی میگفته:‌سیزده،..سیزده،..سیزده.. یکی از اونجا رد میشده، می‌پرسه: ببخشید قربان، می‌تونم بپرسم دارید چیکار می‌کنید؟ ترکه یقه یارو رو میگیره، پرتش می‌کنه تو چاه، میگه: چهارده،…چهارده،…چهارده!

- ترکه از یکی میپرسه قبله کدوم طرفه؟! یارو نشونش میده، ترکه میگه:‌باید خیلی برم؟!

- آمریکاییه داشته تو رودخونه غرق میشده،‌هی داد میزده: help me,hellllp! ترکه از اونجا رد میشده میگه:‌احمق جون اگه جای کلاس زبان کلاس شنا رفته بودی الان غرق نمیشدی!

- ترکه چراغ جادو پیدا میکنه، دست میکشه روش غولش در میاد میگه: ‌دو تا آرزو بکن. ترکه میگه: یه نوشابه خنک میخوام که هیچ وقت تموم نشه. غوله بهش میده، ترکه یکم میخوره میگه: ‌به به! چقدر خنکه!  یکی دیگه هم بده!

- ترکه یه بسته هزار تومنی میشمره، 250 تومن کم میاره!

- به ترکه میگن خیلی آقایی. میگه: ما بیشتر!

- به لره میگن: ببخشید شما لرید؟‌میگه: نه پس انم با این سبیل پهنم؟!

- از ترکه می‌پرسن: بلدی پیانو بزنی؟! میگه: نه. ولی یه داداش دارم… اونم نه!
- یک بابایی یه ماهی تو پاکت دستش بوده، رفیقش میبیندش، ازش می‌پرسه: جریان ‌این ماهیه چیه؟ میگه: ‌دارم برای شام می‌برمش خونه. ماهیه میگه: مرسی من شام خوردم، منو ببر سینما!

- به ترکه میگن  چی شد ترک شدی؟! میگه:‌والله من اولش که ترک نبودم، ‌تو بیمارستان با یه بچه ترک عوض شدم!

- ترکه تو اتوبوس یه دختره خوشگل رو میبینه،‌پیاده که میشه شماره اتوبوس رو بر میداره!

- ترکه میاد تهران،‌یه دختر خوشگل میبینه،‌بهش میگه:‌خانم این دوست دختر که میگن شمایین؟!

- ترکه یه سکه اززیر خاک پیدا میکنه، روش نوشته بوده  تاریخِ ضرب: 200 سال قبل از میلاد!

- ترکه زنگ میزنه 118، میگه: ببخشید شماره تلفن غضنفر رو دارین؟! یارو میگه: نه. ترکه میگه: پس من میخونم یادداشت کنین!

- ترکه مجری مسابقه بیست سوالی میشه، یارو ازش میپرسه، جانداره؟ میگه: نه. میپرسه: تو جیب جا میشه؟ ترکه کلی فکر میکنه، بعد میگه:‌تو جیب جا میشه اما اگه تو جیبت بریزی، جیبت ماستی میشه!

- ترکه پسرش رو میفرسته ژیمناستیک، بعد از یه مدتی میبینه  پسرش روز به روز جای اینکه پیشرفت کنه هی داره پسرفت می‌کنه. یک روز میره سر جلسه تمرینشون ببینه چه خبره، میبینه از بچش به عنوان خرک استفاده می‌کنند!

- ترکه میخواسته به فلسطینیا کمک کنه، براشون سنگ پست میکنه!!

- از ترکه میپرسن شما همتون اینقدر ساده این؟ میگه: نه بابا، راه‌راهمون تو آفریقاست!

- ترکه سوار اتوبوس میشه، میره یک گوشه وامیسته. راننده بهش میگه: آقا این همه صندلی خالی، چرا نمیشینی؟ ترکه میگه: حالا صبر کن، دو دقیقه دیگه همین یک ذره جا هم پیدا نمیشه!

- از ترکه میپرسن شما تهرانی هستین؟ میگه: نه چشماتون قشنگ میبینه!

- ترکه میره مغازه میگه: آقا یه بیسکویت خوب بدین. بقاله میگه: ساقه طلایی خوبه؟ ترکه میگه نه. میگه: ویفر خوبه؟ میگه نه . میگه گرجی خوبه؟ میگه نه. میگه: مادر خوبه؟ ترکه میگه: قربان شما، دست بوسن!

-ترکه میره تو یخچال درو رو خودش میبنده! بهش میگن چیکار میکنی مرد مؤمن؟ میگه: ایلده میخوام ببینم این چراغش واقعاٌ خاموش میشه یا نه؟!!

- تریاکیه پیغام‌گیر میخره، پیغامشو میذاره: هَشتم... ولی خَشتَم!

- به یک  ترکه میگن: 2*2 چند می‌شه؟ میگه: 5 تا! می‌گن: برو بابا، 4 تا میشه! میگه: آخه من از یه راه دیگه رفتم!

- ترکه فیلم جیمز باند میبینه خیلی خوشش میاد.  یکی ازش میپرسه اسمت چیه میگه: فَر…گضن فر(به یه روایت دیگه:لام…..غلام)!!

- ترکه و تهرونیه دعواشون میشه، میبرنشون کلانتری. افسرنگهبان از تهرونیه میپرسه: اسمت چیه؟ یارو با  بیخیالی میگه: فِری... افسره حسابی چپ و راستش میکنه، میگه: بی پدر فکر کردی اینجا خونه خالست خودمونی شدی؟ گفتم اسمت چیه؟ تهرونیه که حساب دستش اومده بوده میگه: فریدون قربان! افسره برمی‌گرده به ترکه میگه اسم توچیه؟! ترکه اسمش قلی بوده، یکم فکر میکنه بعد  با ترس جواب میده: قولیدون!

-ترکه میره بالای درخت برا دوستاش خرما بتکونه، دوستاش میگن بسه دیگه، بیا پائین، ترکه میگه: ااااه نمیام،میگن چرا نمی آی؟میگه: شما هم خر رو میخوایید هم خرما رو!!
- ترکه زمین میخوره، برای اینکه سه نشه تا خونه سینه خیز میره!

- یه بار تو آبادان مسابقه تقلید صدای داریوش برگزار میشه، داریوش میاد چهارم میشه!

                                                                                                                 

                                                                                                    

                                                                            


¤ نویسنده: میلاد

نوشته های دیگران ( )

ساعت 5:22 عصر سه شنبه 86/10/25

-از ترکه میپرسن: میدونی USA مخفف چیه؟ میگه: یوم‌الله سیزده آبان!

- ترکه رفته بوده تماشای مسابقه دو و میدانی، وسط مسابقه از بغلیش میپرسه: ببخشید، اینا واسه چی دارن میدون؟! یارو میگه: برای اینکه به نفر اول جایزه میدن. ترکه یوخده فکر میکنه، میپرسه: پس بقیشون واسه چی دارن میدون؟!

- ترکه تصادف میکنه، ملت علاف میریزن دورش و شروع میکنن نظر کارشناسی دادن. بالاخره بعد یک مدت افسر راهنمایی میاد، منتها اونقدر ملت هرکدوم واسه خودشون چرت و پرت میگفتن که صدای افسره به جایی نمیرسیده. ترکه شاکی میشه، داد میزنه: ساکت.. ساکت... ایلده دیگه اینجا کسی جز جناب سروان حق گه خوردن نداره!

- ترکه میرسه سر یک صحنة تصادف، از یکی میپرسه: ببخشید قربان، اینجا چه خبره؟ یارو هم میگه: هیچی آقا، این بدبخت گوزپیچ شده! ترکه میره تو فکر، بعد یک مدت یک بنده خدای دیگه میاد از ترکه میپرسه: ببخشید اینجا چی شده؟ ترکه میگه: ایلده منم خوب نفهمیدم، نمیدونم این بابا پیچیدیه گوزیده، گوزیده پیچیده، سر پیچ گوزیده؟!

- ترکه زنگ میزنه فلسطین، میبینه اشغاله!

- ترکه سوار آسانسور میشه، میبینه نوشته‌: ظرفیت 12 نفر. باخودش میگه: عجب بدبختیه‌ها! حالا 11 نفر دیگه از کجا بیارم؟!

- ترکه میمیره، باباش رضایت نمیده!!

- از ترکه میپرسن: به نظر شما اگه آمریکا افغانستان و عربستان رو بگیره، به کره و چین هم حمله کنه تکلیف ایران چی میشه؟ ترکه میگه: ایلده چی میشه نداره که، ایران میره جام جهانی!!

- لره داروخونه داشته، یک روز  جلو در مغازه بزرگ مینویسه: سوسک کش جدید رسید! خلاصه بعد یک مدت یک بابایی میاد تو میگه: ببخشید، جریان این سوسک‌کش جدید چیه؟ این خونة ما رو سوسک سر گرفته. لره میگه: این دارو خیلی جدیده و بازدهیش هم تضمینیه. شما این دارو رو میریزید تو یک قطره چکون، بعد کشیک میکشید تا سوسکها رو بگیرید. هر سوسک رو که گرفتید، در روز سه نوبت (صبح و ظهر و شب) تو هر چشمش دو قطره ازین دارو میچکونید، بعد از یک مدت سوسکها کور میشن و خودشون از گشنگی میمیرن! یارو کف میکنه، میگه: خوب آخه اگه سوسکها رو بگیریم که همونجا درجا می‌کشیمشون!  لره میره تو فکر، بعد یک مدت میگه: آره خوب، ازون راهم مِشِه!

- آبادانیه میخواسته بره خواستگاری، دیرش شده بوده حواسش پرت میشه شلوارش رو پشت و رو میپوشه و با عجله میدوه تو خیابون، یهو یک ماشین میاد میزنه درازش میکنه وسط خیابون. رانندهه میاد بالا سرش، میگه: طوریت که نشده؟ آبادانیه یک نگاه به سر تا پاش میکنه، چشمش میافته به شلوارش، میگه: چی چیو طوری نشده، ولک زدی حسابی پیچوندی!!

- میخواستن لره رو شکنجه روحی بدن، میفرستنش تو یک اتاق گرد، میگن برو یک گوشه بشین!!

- به ترکه میگن: بچه کجائی؟میگه بچه U.S.A.! ملت هم کف میکنن میگن آخه چطور ممکنه؟ ترکه میگه: ایلده بچة یونجه‌زارهای سرسبزِ آذر بایجانم!!

- آرداواس بعد بیست سال از آمریکا برمیگرده ایران و یک ساندویچ فروش میزنه. روز اول، ترکه میاد میگه: قربون دستت، یک ساندویچ سوسیس بده. آرداواس که هنوز خوب از حال و هوای دیار کفر درنیومده بوده، میپرسه: "تو گو" بدم؟ ترکه شاکی میشه، میگه: نه مرتیکه، تو نون بده!!

- به ترکه میگن: کجا داری میری؟ میگه: دارم برمیگردم!

- ترکه کلیدش رو تو ماشین جا میگذاره، تا بره کلید ساز بیاره زن و بچش دو ساعت تو ماشین گیر میکنن!

- بعد از عمری داریوش میاد ایرن، اجرا زنده میگذاره تو استادیوم آزادی. خلاصه دیگه ملت داشتن خودشون رو خفه میکردن، داریوش هم میاد خیای حال بده، از ملت میپرسه: چی میخواین براتون بخونم؟ یک ترکه ازون پشت داد میزنه: اِبـــی بـخـــون.. اِبـــی بـخـون!

- از ترکه میپرسن چندتا بچه داری؟ انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: هفت تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا این که فقط یکیه! میگه: آخه دادم mp3 اش کردن!

- ترکه میره مسابقه بیست سوالی،  رفقاش از پشت‌صحنه بهش میرسونن که: جواب برج ایفله،  فقط تو  زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، ترکه میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. ترکه میگه: …ها! پس حتماٌ برج ایفله!

- ترکه میره مسابقه بیست سوالی،  رفقاش از پشت‌صحنه بهش میرسونن که: جواب خیاره،  فقط تو  زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، ترکه میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. ترکه میگه: بابا این عجب خیار گنده‌ایه!

- ترکه میخواسته تو یک ادارة دولتی استخدام شه، میبرنش گزینش. اونجا یارو ازش میپرسه: شما وقتی میخواین وارد مستراح شید، با پای راست وارد میشید یا با پای چپ؟!  ترکه هول میشه، میگه: ایلده شما منو استخدام کنید، من با سر وارد میشم!

- عملیه شب جمعه‌نشسته بوده تو حیاط واسه خودش بساط میزونی جور کرده بوده و تو حال بوده، که یهو یک توپ از آسمون میاد میزنه بساط منقل و بافورش رو به گند میکشه. خلاصه بدبخت صاب بافور همینجوری هاج و واج نشسته بوده داشته به شانس گند خودش لعن و نفرین میفرستاده، که یهو صدای زنگ در بلند میشه و حالا زنگ نزن کی زنگ بزن! جناب عملی با هزار بدبختی، خودشو میرسونه دم در، میبینه پشت در یک بچه ده-یازده ساله واستاده، هی داد میزنه: توپم...توپم! یارو خیلی شاکی میشه، میگه: ای بی ظرفیت! بابا خوب منم توپم... دیگه نمیام کاسه کوزه مردم رو بهم بزنم که!

- ماشین ترکه رو تو روز روشن، جلو چشماش میدزدن، رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن: آااای دزد! بگـــیـــرینش!  یهو ترکه داد میزنه: هیچ خودشو ناراحت نکنید.. هیچ غلطی نمیتونه بکنه! رفیقاش وامیستن، میپرسن: چرا؟ ترکه میگه: ایلده من شمارشو برداشتم!

- ترکه میافته تو چاه، فامیلاش سند میگذارن درش میارن!

- ترکه میره قنادی، میگه: ببخشید کیک هفتاد طبقه دارید؟! یارو میگه: نخیر نداریم. فردا دوباره ترکه میاد، میپرسه: شرمنده، کیک هفتاد طبقه دارید؟ باز قناده میگه: نخیر نداریم. خلاصه یک هفته تمام هر روز کار ترکه این بوده که بیاد سراغ کیک هفتاد طبقه بگیره و قناده هم هرروز جواب میداده که نداریم. آخر هفته قناده با خودش میگه: این بابا که مشتری پایس... بگذار یک کیک هفتاد طبقه براش بپزیم، یک پول خوبی هم شب جمعه‌ای بزنیم به جیب. خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه-جمعه رو میگذاره یک کیک خوشگل هفتاد طبقه ردیف میکنه. شنبه اول صبح ترکه میاد، میپرسه: ببخشید، کیک هفتاد طبقه دارید؟! یارو با لبخند بر لب میگه: بعله که داریم، خوبشم داریم! ترکه میگه: قربون دستت، 500 گرم از طبقة بیست چهارمش به ما بده!

- پرچم عربستان رو به ترکه نشون میدن، ازش میپرسن: این پرچم کجاست؟ ترکه یوخده فکر میکنه، میگه: پرچم اسپانیا! ملت جا میخورن، میگن: آخه چرا اسپانیا؟! ترکه میگه: ایلده خودتون نگاه کنید، روش نوشته: الاله‌لاله‌لالا!

- ترکه کارت تلفن میخره، عجالتاً اول میده پرسش کنن!

- یه پیرمرده و یه پیرزنه و یه پسره و یه دختره تو یه کوپه قطار با هم بودن،‌قطار میره تو تونل و همه جا تاریک میشه،‌یهو یه صدای ماچ و بعد هم یه صدای کشیده میاد! قطار از تونل میاد بیرون همه نشسته بودن سر جاشون. پیرزنه با خودش میگه: عجب دختر متین و باحیاییه! با اینکه جوونه و دلش میخواد ولی به کسی راه نمیده، تا یارو بوسیدش گذاشت زیر گوشش! دختره با خودش میگه: عجب پیرزنه نجیبیه! با اینکه سنش بالاست و کسی تحویلش نمیگیره، بازم  نمیذاره کسی ازش سوء استفاده کنه. پیرمرده هم با خودش میگه:‌بابا عجب بدبختیه‌ها! یکی دیگه حالش رو میکنه ما کشیده رو می‌خوریم! پسره هم با خودش میگه: چه حالی میده آدم کف دستش رو ببوسه محکم بزنه تو گوش بغلی!

- به عربه میگن تا حالا موز خوردی؟ میگه: آره ولک، همون که هستش یک وجبه؟!

- یارو داشته تو اتوبان 180 تا سرعت میرفته، افسره جلوشو میگیره، بهش میگه: شما گواهینامه دارین؟ یارو میگه نخیر! میگه: کارت ماشین چی؟ مرده میگه: دارم ولی مال خودم نیست، مال اون بدبختیه که جسدش تو صندوق عقبه! افسره کف میکنه، میره  سریع به مافوقش گذارش میده. خلاصه بعد از یک ربع سرهنگ مافوقش میاد، از مرده میپرسه: آقا شما گواهینامه و کارت ماشین ندارین؟! یارو میگه: چرا قربان، بفرمایین! دست میکنه از تو داشبرد گواهینامه و کارت ماشین رو درمیاره، میده خدمت سرهنگ.  سرهنگه میگه: می‌تونم صندوق عقب ماشینتونو بازرسی کنم؟ یارو میگه: خواهش میکنم، بفرمایید. سرهنگه میره در صندوق عقب  رو باز میکنه، میبینه اونجا هم خبری نیست.  برمیگرده به مرده میگه: ولی زیردست من گزارش داده که شما گواهینامه و کارت ماشین ندارین و یه جسد هم تو صندوق عقب ماشینتونه! یارو میگه: نه قربان دروغ به عرضتون رسوندن! خودتون که مشاهده کردین. به خدا این افسره عقده‌ایه! دوست داره بیخودی به ملت گیر بده! لابد بعدشم گفته که من داشتم 180 تا سرعت می‌رفتم!

- به ترکه میگن یه معما بگو،‌میگه: اون چیه که درازه،‌زرده، موزه؟!

- یه هواپیما تو قبرستون تبریز سقوط میکنه، فردا رادیو تبریز میگه: شب گذشته یک فروند هواپیمای توپولوف در حومة شهر تبریز سقوط کرده و  تا این لحظه 34513 جسد کشف شده! عملیات برای یافتن اجساد بقیه قربانیان همچنان ادامه دارد!

- از عربه نوار مغزی میگیرند، میبینند بیست دقیقه اولش خالیه!

- ترکه میره خواستگاری، اسم دختره پروانه بوده ولی ترکه قاط زده بوده، یک بند بهش میگفته آهو خانوم! خلاصه وقتی دختره میاد چایی تعارف کنه، ترکه میگه: دست شما درد نکنه آهو خانوم! دختره شاکی میشه، میگه: بابا اسمه من پروانه‌ست نه آهو.ترکه میگه: ای بابا فرقی نداره... حیوون حیوونه دیگه!

- ترکه سنگ مینداخته تو صندوق صدقات، ازش میپرسن: بابا این چه کاریه میکنی؟! میگه: میخوام به انتفاضه کمک کنم!

- دو تا کرم آبادانی تو روده یک بدبختی زندگی می‌کردن، یک روز یکیشون بیدار میشه، میبینه دومی با کت شلوار و کروات و عینک آفتابی و کیف سامسونت داره آخر روده قدم میرنه. .ازش  میپرسه:  تیپ زدی،  با کسی قرار داری؟!  دومی میگه:  نه ولک, با گوز بعدی پرواز دارم.

- به آبادانیه خبر میدن که بابات مرده، میگه: آخ جون... از فردا تریپ مشکی!

- یارو میره تو یک قهوه‌خونه، به قهوه‌چی میگه: داش حال میکنی یک جک عربی بگم؟! قهوه‌چیه میگه: ببین ولک، من خودم عربم، این یارو هم که کنار دستت نشسته هم عربه، درضمن قهرمان کشتیه. اونی که رو میز سمت چپ نشسته هم عربه، درضمن معمولاٌ با خودش دو تا قمه داره. حالا هنوز میخوای جک عربی تعریف کنی؟! یارو میگه: نه والله، حوصله ندارم سه بار توضیح بدم چی شد!

- سه تا ترکه رفته بودن ایستگاه راه‌آهن، تا میرسن تو یهو قطار حرکت میکنه، اینها هم میگذارن دنبال قطار حالا ندو کی بدو! خلاصه بعد از هزار بدبختی، یکیشون میرسه به قطار و میپره بالا و دستشو دراز میکنه دومی رو هم سوار میکنه، ولی سومی بندة خدا هرچی میدوه نمیرسه. خلاصه خسته و کوفته برمیگرده تو ایستگاه، یک بابایی بهش میگه: آقاجان چرا اینقدر خودتونو خسته کردید؟ قطار بعدی نیم ساعت دیگه حرکت میکنه، وامیستادید با اون میرفتید. ترکه نفس زنان میگه: ایلده منم نمیدونم! والله من فقط قرار بود برم، اون دوتا رفیقام اومده بودن بدرقم!

- ترکه میره زیر ماشین، رفقاش با دمپایی میزنن درش میارن!

- یک شب تلوزیون فیلم سینمایی خانه کوچک رو گذاشته بوده، تو فیلم مرده به زنش میگه: شب بخیر لورا. یهو تو لرستان ملت همه تلوزیون رو خاموش میکنند، میرن میخوابن!

- یک سری از دانشمندا داشتن روی مغز آدم تحقیق میکردند، یک ریاضی دان را انتخاب می‌کنند و بهش میگن از یک تا پنج بشمر، اون هم سریع شروع میکنه به شمردن: یک..دو..سه..چهار..پنج... بعد جراحیش میکنند و نصف مغزش را در میارن، و دوباره میگن بشمر، اینبار یکم کندتر میشمره: یک...دو...سه...چهار...پنج....  دوباره مغزش رو جراحی میکنند و یک چهارم دیگش را در میارن و میگن بشمر، یارو آروم آروم میشمره: یک...... دو...... سه...... چهار...... پنج.....  دانشمندا شاکی میشن، این سری جراحی میکنند، کل مغز یارو رو درمیارن! وقتی بهوش میاد، بهش میگن بشمر، یارو میگه: بیر...ایکی...اوچ...دورد...بش....التی....یدی!

- ترکه و لره رفته بودن شکار، ترکه از دور یک شیر میبینه، نشونه میگیره میزنه... تیرش خطا میره و میخوره به دم شیره. شیره هم شاکی میشه، میدوه طرفشون که سرویسش کنه. ترکه جنگی میره بالای درخت، میبینه لره همینجور اون پایین واستاده، بهش میگه: بابا بیا بالا، الان میاد . لره یک نگاهی بهش میکنه، میگه: برو گیتو بخور! مگه من زدم؟!

- تو اردبیل معلمه از شاگردش میپرسه: دو دو تا چند تا میشه؟ پسره میگه: شونزده تا! یارو شاکی میشه، میگه: همین خنگ بازیا رو در میارید که ملت میگن ترکا خرن! دو دو تا میشه چهارتا، دیگه اگه خیلی بشه، میشه هشت تا!

- یک بابایی داشته از سر کار برمیگشته خونه، یهو میبینه یک جمع عظیمی دارن تشییع جنازه میکنند، منتها یجور عجیب غریبی: اول صف یک سری ملت دارن دو تا تابوت رو میبرن، بعد یک یارو مرده با سگش راه میره، بعد ازون هم یک صف 500 متری ملت دارن دنبالشون میرن. یارو کف میکنه، میره پیش جناب سگ دار، میگه: تسلیت عرض میکنم قربان، خیلی شرمندم...میشه بگید جریان چیه؟ یارو میگه: والله تابوت جلوییه خانممه، پشتیش هم مادر خانومم... هردوشون رو دیشب این سگم پاره پاره کرده! مرده ناراحت میشه، همینجور شروع میکنه پشت سر یارو راه رفتن، بعد از یک مدت برمیگرده میگه: ببخشید من خیلی براتون متاسفم، میدونم الانم وقت پرسیدن اینجور سوالا نیست، ولی ممکنه من یک شب سگ شما رو قرض بگیرم؟! مرده یک نگاهی بهش میکنه، اشاره میکنه به 500 متر جمعیتی پشت سر، میگه: برو ته صف!

- ترکه بیهوا میاد تو اتاق، خفه میشه!

- ترکه دنبال دزد میکنه، از دزده جلو میزنه!

- ترکه خودکارش تموم میشه، ترک تحصیل میکنه!

- ترکه میره مسابقة قرائت قرآن، شلوار ورزشی میپوشه!

- ترکه پسرشو میگذاره دانشکده افسری، رفیقاش بهش میگن: بابا  اینکه درسش خوب بود، میگذاشتی دکتری، مهندسی چیزی میشد، ترکه میگه: آخه میخوام وقتی درسش تموم شد باهم کلانتری باز کنیم!

- ترکه صبح از در خونه میاد بیرون، میبینه سر کوچه یک پوست موز افتاده، با خودش میگه: ای داد بیداد، باز امروز قراره یک زمینی بخوریم!

- ترکه  با کایت میکوبه به ساختمون بانک کشاورزی، 730 نفر کشته میشن!... البته از خنده!

- ترکه سرش میخوره به میلة وسط اتوبوس، جا به جا ولو میشه کف اتوبوس. بعد از چند لحظه، چشماشو باز میکنه میبینه ملتی که واستادن بالا سرش میله رو گرفتن، میگه: ولش کنین ببینم چی میگه!

- از ترکه میپرسن: ببخشید ساعت چنده؟ میگه: والله تقریباٌ سه و خورده ای. میپرسن: ببخشید، دقیقاٌ چنده؟ میگه: دقیقاٌ هفت و سی و یک دقیقه!

- ترکه میره پیتزا فروشی، میگه: ببخشید پیتزا بزرگ چنده؟ یارو میگه: 2000 تومن. ترکه یکم بالا پایین میکنه، میگه: پیتزا متوسط چنده؟ یارو میگه: 1000 تومن. باز ترکه یوخده با پولای جیبش ور میره، میگه: پیتزا کوچیک چنده؟ یارو میگه: 700 تومن. ترکه دست میکنه تو جیبش یک صد تومنی درمیاره، میگه: قربون دستت داداش، یک جعبه اضافه به ما بده!

- دو تا بلوچه میرن تهران یک فولکس قورباغه ای میخرن، برمیگردن طرف بلوچستان. نزدیکای زاهدان یهو فولکسه خاموش میشه، هرکار میکنن دیگه روشن نمیشه. یکیشون برمیگرده به اون یکی میگه: اوره یاسروک، برو نگاه کن ببین ماشین چه مرگش زده. یاسروک میره درِ کاپوتو باز میکنه، یک نگاه میکنه با تعجب میگه: اوره کَریموک! بیا که ماشین موتور انداخته!  خلاصه اولی پیاده میشه میاد یک نگاه میندازه، میگه: برو از صندوق عقب ابزار بیار، خودم درستش میکنم! خلاصه یاسروک میره درِ صندوق عقب رو وا میکنه، یهو داد میزنه: اوره کریموک! بیا که از تهران تا اینجا دنده عقب اومدیم!

- زنِ ترکه دو قلو میزاد،‌ترکه میره صورت حساب بیمارستان رو حساب کنه،‌به یارو میگه:‌حاج آقا ارزون حساب کن هردوشو ببرم!

- ترکه تو اتوبوس میگوزه همه بهش میخندن. اونم خوشحال میشه، میگه: اگه میدونستم اینقدر حال میکنین براتون میریدم!

- عربه با دو تا خیار در دست میره توی یک بقالی، میگه:حاج آقا خیارشور داری؟ بقاله میگه: بله. عربه میگه: پس ولک بی زحمت این دوتا رو هم بشور!

- رشتیه آخره پکر و ناراحت نشسته بوده تو یک عرق فروشی و همین جور یک ساعت تمام داشته گیلاس عرقشو نگاه می‌کرده. یارو جاهله با خودش میگه بگذار یکم بخندیم، میره جلوی رشتیه، گیلاس عرقشو برمیداره، لاجرعه میره بالا. رشتیه اول یک نگاه غمناک به یارو میکنه، بعد یهو میزنه زیر گریه! جاهله ناراحت میشه:‌میگه: بابا بیخیال،‌شوخی کردم جون حاجی..اصلاً‌الان یدونه مَشتی‌شو برات میگیرم، مهمون من! رشتیه در حین هق هق میگه: نه داداش، تقصیر تو نیست. اصلاً‌امروز بدترین روز زندگی منه! اولش صبح خواب موندم دیر رسیدم سرکار،‌رئیسم هم بیرونم کرد! ‌بعد اومدم برگردم خونه، ‌دیدم ماشینم رو دزد برده! رفتم کلانتری، ‌گفتن کاریش نمی‌تونن بکنن...بعد تاکسی گرفتم رفتم خونه،‌یهو دیدم کیف پولم رو گم کردم، ‌یارو راننده تاکسیه هرچی از دهنش درومد بارم کرد و گاز داد رفت.. بعد رفتم تو خونه، دیدم خانم با سه تا از همسایه‌ها تو رختخوابن! آخر تصمیم گرفتم خودمو بکشم، ‌که یهو تو اومدی لیوان سمم رو تا ته خوردی!

- بابای ترکه میمیره، مجلس ختمش رفیقای ترکه همه میان بهش تسلیت میگن. ترکه خیلی احساساتی میشه، میگه: به خدا خیلی زحمت کشیدین تشریف آوردین، ‌شرمنده کردین... ایشالله ختم پدرتون جبران می‌کنم!

- زنِ آپاندیسش رو عمل کرده بوده، بعد از عمل شوهرش میاد ملاقاتش. منتها زنه هنوز خوب بهوش نیومده بوده و داشته زیر لب هزیون می‌گفته: احمق...بی‌شعور...عوضی! یک دکتری داشته از اتاق رد میشده، میگه: خوب به سلامتی مثل اینکه خانمتون به هوش اومده و داره باهاتون حرف میزنه!

- ترکه خودشو میزنه به کوچة علی چپ، گم میشه!

- از ترکه میپرسن بنفش چه رنگیه؟ میگه: قرمز دیدی؟! آبیش!

- ترکه میفته تو جوب،‌سند میگذاره میاد بیرون!

- یک هواپیما داشته از تبریز میرفته پاریس، وسطای راه یهو صدای خلبان از بلندگوها میاد: اَتِنْشِن پلیز! ایلده خلبان اسپیکینگ..مسافران لیسنینگ! موتور چپ هواپیما از کار افتاده، ولی شما هیچ نترسید! من خودم واردم، هواپیما رو سالم میشونم. یک مدت میگذره، دوباره صدای خلبان از بلندگوها میاد که: اَتِنْشِن پلیز! ایلده خلبان اسپیکینگ..مسافران لیسنینگ! موتور راست هواپیما هم از کار افتاده، ولی شما هیچ نترسید! من خودم کلی تجربه دارم، تا فرودگاه بعدی هم راهی نیست، هواپیما رو سالم میشونم.  باز یک مدت هواپیما دور خودش میچرخه، دوباره صدای خلبان از بلندگوها میاد که: اَتِنْشِن پلیز! ایلده خلبان اسپیکینگ..مسافران لیسنینگ! همین الان دم هواپیما کنده شد، ولی شما هیچ نترسید! من خودم هواپیما رو میشونم. یک ده دقیقه می‌گذره، دوباره صدای خلبان از بلندگوها میاد که: اَتِنْشِن پلیز! ایلده خلبان اسپیکینگ... مسافران ریپید افتر می!  اَشهداَن‌لااله‌الله!...

                                                                                                                                   

                                                                                                                  

                                                                                                                            


¤ نویسنده: میلاد

نوشته های دیگران ( )

ساعت 3:42 عصر سه شنبه 86/10/25

-به ترکه میگن خیلی آقایی. میگه: ما بیشتر!!!

-ترکه سربازیش تموم میشه، وقتی کارت پایان خدمتشو بهش میدن، نگاه میکنه میگه: ‌ای بابا، من که ازینا چهارتا دارم!!!

-اردبیل زلزله میاد،‌ترکه زنگ میزنه مسئولیتش رو بر عهده میگیره!!!

-ترکه میخواسته بره بهشت زهرا، ‌گل گیرش نمیاد کمپوت می‌بره!!!
-ترکه با کُت وزیر شلواری تو خونشون نشسته بوده. ازش می‌پرسند: واسه چی تو خونه کت پوشیدی؟ میگه: آخه شاید مهمون بیاد! میپرسن: پس چرا دیگه زیر شلواری پوشیدی؟! میگه: خوب شاید هم نیاد!!!

-ترکه رستوران میزنه، رو درش مینویسه: وقت نهار و نماز تعطیل است!!! 
-ترکه کفترشو گم میکنه ، تو روزنامه آگهی میده: بیوه بیو!!
-ترکه میره راهپیمایی، می‌بینه شلوغه برمیگرده!!!  
-ترکه با پسرش رفته بوده دزدی، پاسبونه می‌بینتشون. دوتایی میزنند به چاک، پاسبونه هم می‌گذاره دنبالشون و داد میزنه: کره خر!‌واستا!! پسر ترکه وامیسته میگه: بابا منو شناسایی کردن، تو برو!!!
-ترکه میخواسته زیردریایی آمریکاییا تو خلیج فارس رو غرق کنه، در میزنه فرار میکنه!!! 

-ترکه بچش نمیخوابیده، بهش ژل میزنه!!!   
-ترکه تو مانور شرکت میکنه، اسیر میشه!!!   

-دو تا ترکه دو تا گاو میخرن، ‌اولی به دومی میگه: حالا چی کار کنیم که گاوامون با هم اشتباه نشن؟ دومی میگه: تو دست به گاوت نزن، من یه گوش گاومو میکنم. بعد از چند وقت، ‌گاو اولی هم گوشش گیر میکنه به یه جایی کنده میشه. ایندفعه ‌دومی میگه: تو دست به گاوت نزن من دم گاومو میکنم. از قضا بعد از چند وقت دم اون یکی گاوه هم کنده میشه. خلاصه هی اولی میزنه یه جای گاوشو ناقص میکنه، اون یکی گاوه هم همون بلا سرش میاد. آخر سر اولی شاکی میشه به دومی میگه: اصلاً سفیده مال من سیاهه مال تو!!!

-ترکه داشته خاطره تعریف میکرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه دو نفر خیلی بود!!!

- ترکه به رفیقش میگه: میخوام دختر شاه رو بگیرم! رفیقش میگه: چرت نگو مومن! مگه کشکیه؟!  ترکه میگه: بابا من که راضیم، ننم هم که راضیه، فقط مونده شاه و دخترش!

- ترکه شاکی میره ثبت‌احوال، میگه: آقا این اسم من خیلی ضایست، باید حتماٌ عوضش کنم. کارمنده ازش میپرسه، مگه اسمتون چیه؟ ترکه میگه: اصغرِ ان‌چهره! کارمنده میگه: آره خوب حق دارید، باید حتماً عوضش کنید. حالا چه اسمی میخواید بگذارید؟  ترکه میگه: اکبرِ ان‌چهره!

-  ترکه پرتقال خونی میخوره، ایدز میگیره!

 

                                                                          

                                                           

                                             

 

 

 


¤ نویسنده: میلاد

نوشته های دیگران ( )

<      1   2   3   4      >
3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
9

:: بازدید دیروز ::
2

:: کل بازدیدها ::
34967

:: درباره من ::

میلاد - فدای خاک پای مادر

میلاد
شاده شادم و همیشه از غم دوری میکنم در حالی که غم دور من زیاده من همیشه دوست دارم که به همه معنی دوستی واقعی رو نشون بدم اگه باور نمی کنی امتحان کن.

:: لینک به وبلاگ ::

میلاد - فدای خاک پای مادر

::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

مادر[17] . طنز[11] .

:: آرشیو ::

طنز
زمستان 1386

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

ساغر هستی

:: لوگوی دوستان من::









::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::